شبکه چهار - 6 مرداد 1402

آیا حسین ع، امام ماست؟ (سفینه نجات، "تعالیم حسین ع" است یا تنها "نام حسین ع" ؟)

دانشگاه علم و صنعت/ عاشورای ۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

من چندتا از عبارات امام حسین(ع)را عرض کنم.

اصل اول در منطق امام حسین(ع): می فرمایند مدیریت و اتاق فرمان در جامعه و همه جا، خانواده،‌ کارخانه، دانشگاه، آزمایشگاه، همه جا، اتاق فرمان باید در اختیار دوتا مولفه باشد. 1) علم و 2) امانت. این یک اصل اسلامی و اصل حسینی است. هرجا در هر مسیری سیدالشهداء(ع) می‌فرماید «مجاری الامور بید العلماء» یعنی سبک کار باید دست آگاهان باشد. نباید اجازه بدهید افراد ناآگاه به دین و ناآگاه به دنیا نباید اجازه بدهید به رهبری و حاکمیت برسند آنان که نمی دانند نمی‌توانند به دیگران چیزی بدهند و خدمت کنند. مبارزه با حاکمیت جهل. این درس اول امام حسین(ع) است. فرمودند هرجا و هر کاری مجاری امور دست علما و آگاهان باید باشد. «العلماء بالله» که اصل علم و علم زندگی و علم حقیقت است نحوه سلوک به سوی خداوند علم بالله وعلمای بالله است و در ذیل آن هر علمی که برای زندگی لازم است. این اصل اول علم است. هیچ جا نباید اجازه بدهیم که زمام امور دست غیر عالمان بیفتد. هیچ جا. هر کاری در رشته خودش. این اصالت علم.

دو) فرمودند که «الأمناء» ممکن است متخصص باشد اما خائن باشد! ضرر متخصص خائن از غیر متخصص خائن خیلی بیشتر است. غیر متخصص وقتی می‌خواهد خیانت و دزدی کنه دله‌دزدی می‌کند. متخصص هزار میلیارد هزار میلیارد می‌دزدد. بنابراین حتماً قید دوم باید کنار علم و تخصص باید تعهد و شرف هم باشد. «العلما بحلاله علی حلاله و حرامه» حلال و حرام یعنی درست و نادرست. یعنی پاکی و ناپاکی. یعنی فرمودند رکن دوم این است که آدم متخصص باشد اما متخصص بی‌شرف خیلی خطرناک است.

اصل دوم) فرمایش دوم سیدالشهداء(ع) در هیچ برنامه‌ای معاد و معاش را از هم تفکیک نکنید. فرق تمدن دینی و غیر دینی همین است. اصلش همین است که البته فروع و شاخه‌هایی دارد یعنی نه معاش بدون معاد که تمدن سکولار و اصالت دنیا بشود. انسان را مثل سایر حیوانات در همین 70- 80 سال می‌بیند و تمام. انسان را تا ابد ببین. تا گورستان نبین. تا ابد. ما دیگر از بین نمی‌رویم. انسان ابدی است. تا ابد هستیم. هر برنامه‌ای برایش می‌ریزی هم این 60- 70 سال را باید ببینی و هم ابد را باید ببینی. این‌هایی که از معنویت و دین و اخلاق و تقوا و قیامت بعد از مرگ حرف می‌زنند ولی از این طرف مرگ، یعنی دنیا هیچی نمی‌گویند این‌جا حساسیت ندارد می‌گوید فقر بود بیماری بود استبداد بود جهل بود گرفتاری بود مهم نیست دنیاست دیگر می‌گذرد! نه. خیلی مهم است این‌جا خراب باشد آدم‌ها خراب می‌شوند و از دنیا سالم نمی‌توانیم بیرون برویم. این‌جا خراب می‌شود آن‌جا خراب می‌شود این تعبیر خیلی تعبیر عجیبی است که از پیامبر(ص)‌ نقل شده که «أن لامعاش له لا معاد له» اگر دنیای مرتب و معقولی نداشته باشید یا تلاش نکنید دنیای درستی بسازید دنیا و معاد درستی نخواهید داشت. یعنی در یک جامعه و جهانی که یک جهانی که پر از فقر و فلاکت و بیماری و نادانی بی‌عدالتی و بی‌سوادی است شما چطور می‌خواهید انسان صالح تربیت کنید. بنابراین رفاه، بهداشت، امنیت، آموزش، بهداشت، ازدواج، تحقیق، پیشرفت در اقتصاد و مدیریت و همه مسائل، همه این‌ها لازم و ضروری است اما فرق‌تان با آن نگاه مادی این است که همه این‌ها را مقدمه می‌دانید نه هدف. همه وسیله می‌شود ولی وسیله لازم است. وقتی می‌گویی وسیله معنی‌اش این نیست که لازم نیست. مثل این که شما بگویید از تهران به مشهد می‌روید و می‌گویید هدف رسیدن به این‌جاست. زیارت امام رضا(ع) است. وسیله هدف نیست. بله وسیله هدف نیست ولی بدون وسیله به این هدف نمی‌رسید. خود این ماشین یا آن هواپیما یا آن قطار، خود آن که هدف نیست آن وسیله است اما بدون وسیله که به آن هدف نمی‌رسید. پس دنیا را باید قطعاً تمدن‌سازی و حرکت به سوی عدالت و رفاه و همه این‌ها باید انجام بدهیم. یک مهندسی دقیق زندگی به سبک هرچه علمی‌تر. هرچه منظم‌ترو دقیق‌تر. اما فرق‌تان با نگاه مادی و سکولار این است که هدف اصلی را آن‌جا آن می‌بینید. هدف اصلی را خدا می‌گیرید ولی وسیله را باید به آن برسید نمی‌توانید بگویید م وسیله مهم نیست خیلی ماشین‌تان را بنزین نزنید وسیله خیلی مهم نیست! پنجر شد همین‌طوری راه برو، اصلاً ماشین نمی‌خواهی. چرا می‌خواهد نباشد به هدف نمی‌رسید.

این تعبیر سیدالشهدا(ع) را دقت بفرمایید امام حسین(ع) فقط در کربلا نیست کربلا اوج حرکت سیدالشهداء(ع) است کل زندگی و فرمایشات ایشان نکات خیلی مهمی دارد که مشکلات ما الان همین‌هاست. ایشان فرمودند آگاهان آن‌ها که عالم‌تر و متخصص‌ترند در مسائل دین و دنیا، مسئولیت شان از بقیه بیشتر است. یعنی هرچه عالم‌تر می‌شوی مسئول تر می‌شوی. این هم نکته دیگر امام حسین(ع). یعنی شما وقتی که یک تخصصی نداری مسئولیت‌تان کمتر بود. حالا حقوق و مزایای‌تان کمتر بود مسئولیت‌تان هم کمتر بود. وقتی آگاه‌تر می‌شوید به همان میزان مسئول‌ترید باید پاسخگوتر باشید. امام حسین(ع) یک خطابی به نخبگان جهان اسلام و علما دارند یکی دو سال در منا در اعمال حج سخنرانی داشتند فرمودند شما نسبت به جامعه و همسایگان و کل مردم وظیفه دارید. شما موظف هستید خرابی‌ها را اصلاح کنید حق ندارید از کنار مسائل و مشکلات مردم عبور کنی و بگویید به من چه! ما نه سر پیاز هستیم و نه ته پیاز هستیم. چرا تو مسئولیت داری. امام حسین(ع) می‌فرماید معاش و معاد خانواده را با هم ببین. اگر زندگی مادی دارد توسعه پیدا می‌کند ولی دارید بی‌دین‌تر و فاسدتر می شوید این ثروت و قدرت به ضررتان است نه به نفع‌تان. مثل همان آقای ثعلبه می‌شوید. اگر فقط به مسائل معنوی‌تان کار دارید و هیچ برنامه‌ای برای خودت و دیگران ندارید یک برنامه اقتصادی، مربوط به امنیت، بهداشت، زندگی، پس دنیا چیست؟ ما باید از این‌جا عبور کنیم. پیامبر(ص) گفت این‌جا مزرعه آن‌جاست این‌جا باید کشت کنی که آن‌جا برداری. وقتی مزرعه‌تان خراب است نمی‌توانی چیزی در آن کشت کنی. این هم انحراف دیگری. امام حسین(ع) فرمودند علم متعهد و مسئول و امین و پاک که به خدا و مردم خیانت نکند و این دوتا را از هم تفکیک نکند. دین و دنیا را تفکیک نکن. دین را از سیاست و اخلاق را از اقتصاد، مکتب را از علم و تکنولوژی این‌ها را جدا نکن. اگر تکنولوژی از اخلاق و تعهد جدا شد تکنولوژی به سمت تکنولوژی کشتار جمعی می‌رود و ضد انسان می‌شود. مواد مخدر و فحشا. به آن سمت می‌رود تکنیک هست تخصص هست تعهد و شرف نیست یعنی علم علیه انسان. تکنولوژی علیه انسان به کار می‌رود. اگر از آن طرف شما متعهد و باشرف و انقلابی باشی اما بی‌سواد. نتوانی نظام‌سازی کنی، نتوانی صنایع پیشرفته داشته باشید نتوانی تمدن‌سازی کنی خب تو آدم خوبی هستی ولی شما ضعیف هستی و از دشمن شکست می‌خوری. انسان‌های پست می‌آیند بر انسان‌های شریف مسلط می‌شوند چنان که در همین یکی دو قرن شدند. امام حسین(ع) می‌فرماید دو طرف قضیه را توجه کنید اگر ستمی یا فقری یا سقوط اخلاقی در بخشی از برنامه‌های جامعه بود شما در برابر آن مسئول هستید نمی‌توانید بگویید من به فکر خودم و رتبه‌های علمی هستم بالا بروم و بعد عضو هیئت علمی بشوم و بعد فلان جا یک شرکتی بزنم بعد دوتایش کنم بعد سه‌تا بشود همین‌طور بالا بروم تا بعد یک مرتبه هم بمیرم! اولاً حواس‌تان با معاد و معاش‌تان باشد و این دوتا را بهم گره بزن. اصلاً سکولاریزم یعنی تفکیک معاد از معاش. هرکس به معاد عقیده دارد برای خودش است ما اصلاً به معاد کاری نداریم ما فقط معاش. یعنی تفکیک جسم از روح. تفکیک دنیا از آخرت بعد هم انکار آخرت. علت اصلی این تفکیک انکار آخرت است اگر قبول داشته باشید که آخرت و ابدیت هست و الآن داریم می‌سازیم مگر امکان دارد که تفکیک کنیم؟ مثل این که شما آب خوردن را از رفع تشنگی تفکیک کنید مگر می‌شود؟ تا آب نخوری تشنه‌ای آب بخوری رفع تشنگی می‌شود ولی ما بیاییم این دوتا را از هم تفکیک کنیم خب تو تفکیک کن. در واقع که این‌ها از هم تفکیک نمی‌شوند.

پس ببینید انواع ظلم داریم. ظلم اقتصادی داریم، ظلم سیاسی داریم، ظلم فرهنگی داریم، ظلم در حیطه خانواده داریم، ظلم در حیطه تکنولوژی و علم داریم. ظلم در روابط بین‌الملل داریم در همه این عرصه‌ها عدل هم هست. و بین این دوتا دائم چون انسان هستیم داریم انتخاب می‌کنیم ولو خودت را به آن راه بزنی داری انتخابت را می‌کنی. الآن همین سفری که شما آمدید یک انتخاب کردید. ما دائم در حال انتخاب هستیم ولو خودمان را به آن راه بزنیم. فساد همین‌طور. یعنی فساد سیاسی، فساد عقیدتی داری، فساد اخلاقی و مالی داری، فساد علمی هم داری، فساد متخصص که از فساد دیگران خیلی خطرناک‌تر است. پس هم مبارزه با فقر و عقب‌ماندگی و فلاکت مادی و هم مبارزه با سقوط انسانی و اخلاقی. این دوتا امام حسین(ع) می‌فرمایند از هم تفکیک نکنید هم به خودتان صدمه می‌زنید هم به جامعه‌تان.

حالا در محضر امام رضا(ع) هستید ایشان نقل می‌فرمایند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند که خدایا پس از من کسانی خواهند بود که پرچم من را بر دوش می‌گیرد. پیامبر نیستند اما کاری پیامبرانه می‌کنند. به آن‌ها کمک کن. آن‌ها را مورد رحمت خاص خودت و عنایت خاص خودت قرار بده. «اللهم ارحم خلفاء من بعدی من بعدی» آن‌ها خلیفه و جانشین من خواهند بود آن‌ها همین پرچم توحید و عدالت را دست می‌گیرند و پای همین حرف‌ها می‌ایستند همین‌ها را نشر می‌دهند و عمل می‌کنند. خدایا به آن‌ها عنایت ویژه کن. امام رضا(ع) می‌گوید از پیامبر(ص) پرسیدند منظور شما از آن‌ها چه کسانی هستند؟ فرمودند کسانی که ما را حضوری ندیدند قرن‌ها و بعدها خواهند آمد و همین خط و حرف‌های ما را که حرف خداست تعقیب می‌کنند و همین‌ها را نشر می‌دهند و از این‌ها دفاع می‌کنند سعی می‌کنند این فرهنگ را در جامعه تقویت و حفظ کنند.

نکته سوم در روایت امام حسین(ع) - که البته با قبلی ارتباط دارد – آن موقع خطاب به نخبگان جهان اسلام در همان منا این را گفتند. گفتند در شهرها مردم و خانواده‌هایی هستند که گرفتار هستند و فراموش شدند هیچ کس به فکر این‌ها نیست معلول است، بیمار است، کودکانی که سرپرست ندارند، این‌ها. شما در مورد آن‌ها چه کار می‌کنید؟ اصلاً به شما مربوط هست یا نیست؟ گرفتاری‌ها و فقر و مشکلات مردم،‌ بیماری و... این‌هایی که گرفتار هستند این‌ها به شما مربوط است یا نیست؟ بعد امام حسین(ع) فرمودند مردم به شماها احترام می‌گذارند بخاطر این شأن و شئونات شما. شما چرا به آن‌ها احترام نمی‌گذارید؟ اصلاً ایشان می‌گوید من عالمی که احساس مسئولیت نسبت به جامعه و گرفتارها نمی‌کند اصلاً آن را عالم نمی‌دانم؛ و این دنبال منافع شخصی خودتان می‌افتید بعد هم حلال وحرام سرتان نمی‌شود.

حضرت رضا(ع) یک تعبیری خطاب به مأمون دارند. مأمون می‌گوید که مدام می‌گویید اسلام خالص، اسلام ناب، محض‌الاسلام، خب این مشخصاتش چیست که ما را زیر سوال می‌برید؟ یکی از مشخصاتی که امام رضا(ع) به مأمون نوشتند فرمودند که «البراء» بیزاری و نفرت و اعلام جنگ به چی؟ «من الناکثین و القاسطین و المارقین» حالا این سه دسته نه،‌ همان‌هایی که فقط زمان حضرت امیر(ع) بودند آن‌ها که آن موقع نبودند زمان امام رضا(ع) که این‌ها نبودند. امام رضا(ع) می‌فرماید آن‌ها که با علی جنگیدند آن سه‌تا خط همیشه هست اسلام ناب با اسلام این‌ها – چون این‌ها ظاهراً مسلمان هستند – با این سه‌تا اسلام سازش نمی‌کند:

1) اسلام ناکثین کسانی که برای منافع‌شان بیعت می‌کنند رأی می‌دهند می‌آیند ولی باز سر منافع‌شان انشعاب می‌کنند و درگیر می‌شوند. 2)‌ اسلام قاسطین، اسلام دزدها، اسلام سرمایه‌داران و قدرت‌طلبان فاسد. 3) مارقین. اسلام خوارجی. اسلام مذهبی‌های احمق که فساد اقتصادی و مالی ندارند اما فساد عقلی دارند. امام رضا(ع) می‌فرماید اسلام ناب اسلامی است که با این سه‌تا اسلام میانه ندارد و «البراء» از این‌ها احساس برائت می‌کند پس ما یک اسلام مارقین همیشه داریم، مذهبی‌های سطحی و احمق. محکم حرف می‌زند ولی هیچ مبدأ و دلیلی نیست خراب و فاسد و منحرف می‌بینند. راحت هم فریب می‌خورند با یک قرآن سر نی رفتن فریب ظواهر را می‌خورند و پشت به علی می‌کنند و با علی می‌جنگند. دقت کردید؟ به چه کسانی ناکثین می‌گفتند؟ به جنگ جمل . طلحه و زبیر و... این‌ها بیعت کردند اولین بیعت‌‌ها را هم کردند که حکومت علی فلان و... بعد آمدند سهم بگیرند خب حالا سهم ما؟ حضرت امیر(ع) فرمود سهمیه‌بندی نیست صلاحیت‌محور است. گفتند عجب این‌طوری است؟ یکی دو هفته بعد آمدند گفتند آقا آمدیم خداحافظی؟ امام(ع) فرمودند کجا؟ گفتند برویم زیارت و حج، نایب‌الزیاره هستیم. حضرت امیر(ع) فرمود برای زیارت نمی‌روید برای براندازی می‌رویم. گفتند آقا چرا این‌قدر به ما سوء ظن دارید؟ ما که این همه با هم همرزم بودید و این‌قدر سابقه‌های توی جبهه با هم بودیم توی نهضت با هم بودیم فامیل هستیم. ما جزو اولین کسانی هستیم که با شما بیعت کردیم. رفتند آن وقت یکی از یاران حضرت امیر(ع) گفت جلوی‌شان را بگیرید نگذارید بروند فرمودند کاری را که هنوز نکردن جلویشان را بگیریم نمی‌شود این کار را خواهند کرد. این‌ها رفتند مکه، آن‌جا اردوکشی و لشکرکشی و جناب عایشه را هم با این ها ملحق شد و این‌ها به سمت عراق برای براندازی حکومت آمدند بصره را هم گرفتند و بعد جنگ جمل شد و شکست خوردند. امام رضا(ع) فرمودند آن زمان بودند الآن هم ناکثین هستند. ناکث یعنی بیعت‌کش. الآن هم بیعت‌شکنان هستند. ببینید ما در این 40- 50 سال آن موقع‌هایی که شما نبودید آدم‌هایی ما دیدیم دهه 50 قبل از انقلاب، دهه 60 بعد از انقلاب، در انقلاب بودند در جنگ بودند در نظام مسئولیت‌های بالا داشتند بعد برای این که سهمیه می‌خواستند و پیدا نشد درگیر شدند انقلابیونی که ضد انقلاب شدند! رفتند خارج از کشور پناهنده شدند و با رسانه‌های دشمن شروع کردند این الآن هم هست. 2) اسلام قاسطین. قاسط این‌جا یعنی ضد قسط. یعنی جبهه عدالت‌ستیز. یعنی کسانی که ظاهراً مسلمان هستند اما از اجرای عدالت میانه ندارند دنبال دزدی و فساد و رانت و غارت بیت‌المال و بیشتر خوردن از بقیه هستند. این باند معاویه بود. جنگ صفین. آن برای دنیا درگیر شد الآن هم ما یک عده داریم سر بخور بخور درگیر می‌شوند. 3)‌ اسلام مارقین. مارق یعنی خوارج. کسانی که شعور و ظرفیت درک مسائل پیچیده زندگی و مبارزه را ندارند. قشری و سطحی، عوام، احمق و متعصب. این‌ها سربازان خود علی(ع) بودند بعد با علی(ع) جنگیدند و بعد هم ایشان را ترور کردند. حضرت علی(ع) به دست این‌ها شهید شد. آدم‌های ظاهراً خیرخواه، انقلابی، مثلاً با شعار اصلاح، عدالت،‌ اصول، بعد درست قهرمان این جبهه حق را می‌زنند. بازی‌خور و احمق بودند.

دقت کنید؛ امام رضا(ع) می‌فرماید آن اسلام ناب با این سه‌تا مسلمان‌نما و اسلام‌نماها مرزبندی دارد خب این الآن هم هست. یک بخش دیگرش هم این است «البراء مِن اهل الاستئثار» استئثار ضد ایثار است. ایثار یعنی حتی سهم خودت را هم به بقیه بده ما کار جهاد و فداکارانه. استئثار یعنی سهم بقیه را هم بگیر بخور. اصطلاح امروزی اسئثار را رانت می‌گویند. امام رضا(ع) می‌فرمایند یک رکن اسلام ناب نفرت و مبارزه و اعلان جنگ با رانت‌خواری است. این حدیث‌ها را شنیده بودید؟ امام رضا(ع) را وقتی زیارت می‌کنیم این ساختمان و گنبد طلا و کبوترها و غذای امام رضا(ع) همه زیارت این‌ها می‌آیند! خود امام رضا(ع) کجاست؟ می‌فرمایند بیزاری از پیمان‌شکنان، منحرفان، مرتدان که نصف مسیر را می‌آید. مرتد یعنی کسی که به خاطر منافعش آگاهانه لگد می‌پراند نه به خاطر چیزی، این یک مرتبه برمی‌گردد! در اتوبان دارید می روید به مسیر معکوس برمی‌گردد که نظم کل این جبهه را بهم می‌ریزد این مرتد است.

و بیزاری از انحصارطلبان. استئثار. انحصارطلبان در اقتصاد که کل مسائل بیت‌المال و حقوق دیگران را منافع عمومی را برای خودشان می‌خواهند. باندبازی و فامیل‌بازی. اموال و ثروت، منابع ثروت و درآمد جامعه را برای خودشان و نزدیکان و وابستگان‌شان اختصاص می‌دهند یا ضبط می‌کنند نمی‌گذارند توسعه پیدا کند و نتیجه‌اش به همه برسد. یک مصداق بزرگ آن همین سرمایه‌داران بزرگی هستند که شما می‌بینید بازار پول و ارز و کالا دست‌شان است جلویشان را نمی‌توانند بگیرند به خارج هم وصل هستند. یک مرتبه قیمت‌ها را بالا و پایین می‌برند سرمایه‌داران بزرگ و قدرتمندان بانفوذ که همین سرمایه‌داران بزرگ در حکومت نفوذ می‌کنند و بعضی‌ها را می‌خرند و همه جا در دنیا و در تاریخ همیشه همین‌طور بوده است و آن‌ها می‌آیند با کمک بعضی از حکومت‌های فاسد منابع ثروت عمومی و بیت‌المال یعنی اموال همگانی را مال خود می‌کنند. معادن بزرگ را می‌گیرند بدون این که حق ملی را بپردازند. زمین‌ها را با این سدهای قلابی مالک می شوند. آب ها را به زور تصاحب می کنند دریاها، جنگل‌ها و امکانات. امکانات که برای همه است این‌ها بدون این که بهاء و هزینه‌اش را بدهند بالا می‌کشند. امام رضا(ع) می‌فرماید این‌طور تیپ‌ها هر روز هم بیایند حرم امام رضا(ع) زیارت بکنند این‌ها دشمنان اسلام هستند ما از این‌ها بیزار هستیم و باید مرزمان را با این نوع مذهبی بودن روشن کنیم.

یک حدیث دیگر هم عرض کنم بعد در خدمت رفقا هستم. یکی امام حسین(ع) راجع به اصل بعدی راجع به شخصیت پیامبر اکرم دارند صحبت می‌کنند و توصیف می‌کنند. می‌فرمایند که پیامبر اکرم خیلی نرم بود، خیلی صبر داشت، اصلاً از کوره در نمی‌رفت این که عصبانی بشود و کنترلش را از دست بدهد. اصلاً از پا درنمی‌آمد تمام عالم به یک مشکل تبدیل می‌شد به سمت شخص ایشان می‌آمد ایشان آرام بود. روح خیلی قوی و بزرگ بود. و خیلی لطیف بود. آدم باید روحش خیلی لطیف باشد که فرشته‌ها را ببیند. فرشته‌ها همه جا هستند ما نمی‌بینیم. روح باید خیلی لطیف باشد که این‌ها را ببیند با فرشته معرفت و آگاهی که جبرئیل است روح آن‌قدر جاذبه داشته باشد که آن را به فرمان خداوند به سمت خودش بکشد. اما در عین حال امام حسین(ع) می‌فرمایند وقتی صحبت از عدل و ظلم و حق و باطل می‌شد پیامبر اکرم این‌قدر جدی بود که با هیچ کس در این مورد شوخی نمی‌کرد و تا حقی را اِعمال نمی‌کرد از پا نمی‌نشست. استراحت نمی‌کرد تا این کار حتماً بشود. مثل بعضی از ماها که یک حرف خوبی را می‌زنیم یک کار خوبی را شروع می‌کنیم با اولین مشکل و مانع می‌گوییم ما دیگر تکلیف نداریم و رهایش می‌کنیم. ما هر کاری می‌توانستیم کردیم. امام حسین(ع) می‌گویند پیامبر اکرم(ص) هیچ وقت در هیچ موردی نگفت خب دیگه من هر کاری در توانم بود کردم! نه، ما کار را تا تهش می‌رویم. امام(ره) که در سال 1341 قیام را شروع کرد گفت من مثل بعضی از آخوندها نیستم که حرف‌های خوب می‌زنند و دنبال کارشان می‌روند من تا آخر پای این حرف‌ها می‌ایستم و سینه‌ام را برای سرنیزه‌های شما آماده کرده‌ام. من می‌گویم پای آن می‌ایستم بعد هم گفت والله تا حالا نترسیدم. می‌دانید وقتی که امام(ره) را بازداشت کرده بودند آن سرگردی که کنار ایشان نشسته بود داشت ایشان را می‌برد، امام(ره) می‌گوید یک لحظه دیدم ماشین در یک جاده فرعی پیچید با خودم گفتم احتمالاً می‌خواهند من را سربه‌نیست کنند و بکشند بعد به خودم رجوع کردم دیدم هیچ تغییری در من ایجاد نشد. دیدم خود این مأموری که کنار من نشسته پاهایش تکان تکان می‌خورد و عصبی است. امام(ره) به او می‌گویند نترس آقاجان چیزی نیست. به آن کسی که امام را بازداشت کرده امام می‌گوید چیزی نیست نگران نباش. بعد هم گفت من والله تا به حال نترسیدم. بعد گفت که درود بر خمینی که کل ملت دارند می‌گویند درود بر خمینی، همین امروز بگویند مرگ بر خمینی برای من مساوی است من نه به درود آن کاری ندارم نه به مرگ آن. من به وظیفه‌ام عمل می‌کنم و وظیفه من خدمت به مردم است. بگویند درود یک وظایفی دارم بگویند مرگ یک وظایف دیگری دارم من کاری به کسی ندارم. امام(ره) می‌گفت طرف من فقط خداست. گفتند شما این ملت را آزاد کردید و از دیکتاتوری و سلطنت 2500 ساله نجات دادید، امام نه برای تعارف بلکه واقعاً گفت، ایشان گفت من برای خودم هیچ نقشی قائل نیستم. بعد به مردم گفت برای شماها هم نقشی قائل نیستم! - این قسمت دومش قشنگ‌تر است – گفت من برای شماها هم نقش مستقلی قائل نیستم. چون هم من و هم شما قبلاً بودیم و هیچ غلطی نمی‌توانستیم بکنیم. امام(ره) به مردم گفت شما و ملت این قدر ترسو بود که روز تولد شاه و فرح و همین ولیعهد که طفلک داغ سلطنت برایش ماند! روزهای تولد این‌ها همه را مجبور می‌کردند که باید چراغانی کنید گل بزنید، طاق نصرت ببندید تعطیل کنید و به زور بخندید! امام(ره) گفت مگر شما همان‌ها نیستید که یک پلیس و یک پاسبان مفنگی و تریاکی توی بازار می‌آمد همه‌تان می‌ترسیدید برای شاه و فرح و ولیعهد تعطیل می‌کردید. چطوری است که الآن از یک بچه‌ای که تازه زبان باز کرده تا یک پیرزنی که توی بیمارستان محتضر است همه با هم مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا می‌گویید نمی‌ترسید؟ چرا آن موقع آن‌طوری بودید و الآن این‌طوری هستید؟ بعد گفت من که یک نفر آدم یک‌لاقبا در نجف بودم که این‌ها صد بار می‌توانستند من را سربه‌نیست کنند کاری از من بر نمی‌آمد. تا وقتی که می‌گفتید خودمان، می‌ترسیدید چسبیده بودید و تن به ذلت دادید چون خودتان بودید ولی وقتی خدا گفتید «هو القوی»، «هوالقدیر» قدرت مطلق اوست. وقتی خدا گفتید قوی شدید، دیگر نمی‌ترسید وقتی گفتید خدا، به خدا وصل شدید و قوی شدید نمی‌ترسید لذا پیروز شدید. لذا آن‌ها می‌ترسند. بعد امام(ره) می‌گفت ما خودمان مستقل از خدا هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. این نگاه خیلی نگاه مهمی است.

ببینید امام حسین(ع) می‌فرمایند تعبیر پیامبر اکرم(ص) این است: «فإذا أغضَبَهُ ]تعطی[ الحقُّ...» اگر به یک حقی می‌رسید که این حق باید احقاق بشود این‌جا ظلم است باید عدالت اجرا بشود یا حقی است که باید از آن در برابر باطل و یک انحراف دفاع کرد. امام حسین(ع) می‌فرماید: «فإذا أغضَبَهُ ]تعطی[ الحقُّ...» رسول خدا وقتی سر دوراهی قرار می‌گرفت عدل یا ظلم، حق یا باطل، درست یا نادرست، «لَم یَعرِفْهُ أحَدٌ» دیگر کسی را نمی‌شناخت یعنی برای هیچ کس ارزشی بالاتر از حق و عدل قائل نبود هرکس می‌خواهی باش. اگر ظالم یا فاسد هستی پیامبر جلوی او می‌ایستاد هرکس می‌خواهد باشد لذا ایشان جلوی دوتا ابرقدرت جهان ایستاد. هر دوی این‌ها را شکست داد. جلوی تمام قدرت‌های فاسد محلی هم ایستاد. جلوی بت‌پرستی، دخترکشی، قمار، زنا، روابط آلوده، دزدی، غارتگری، جلوی همه این‌ها ایستاد. امام حسین(ع) می‌فرماید ایشان این‌طور بود با کسی رفیق‌بازی و فامیل‌بازی و قبیله‌بازی نداشت فقط معیار ایشان حق و عدل بود. «و لم یَقُمْ لِغَضَبِهِ شَیءٌ حتّى یَنتَصِرَ لَهُ» بعد ایشان چنان اراده‌اش قوی بود و چنان محکم درگیر می‌شد که امکان نداشت چیزی بتواند مانع پیامبر بشود. خشم ایشان علیه باطل و ظلم، تا به نتیجه نمی‌رسید «حتّى یَنتَصِرَ لَهُ» تا باطل و ظلم را نمی‌کوبید پیامبر آرام نمی‌گرفت در حالی که در شرایط معمولی، پیامبر(ص) همیشه لبخندی بر گوشه لب‌شان بود. همیشه پیامبر یک لبخندی بر لب داشت. امام حسین(ع) می‌فرماید رسول خدا بسیار اهل شرم و تواضع بود. اگر کسی حرف زشتی جلوی پیامبر می‌زد، پیامبر مثل دختران نوجوان که رنگ‌شان قرمز می‌شود و خجالت می‌کشد مثل دختر جوان بود که در این طور موارد خجالتی بود. ولی سر مسائل حق و باطل و عدل و ظلم، خشم پیامبر را دیگر هرگز کوتاه نمی‌آمد باید حق به پیروزی برسد یعنی ما جبهه ما می‌توانیم هستیم باید بتوانیم. تا نصف راه نمی‌رفت بلکه تا آخر آن می‌رفت. برنامه داریم محکم هم می‌ایستیم. امام حسین(ع) می‌فرماید وادادگی، سازشکاری، لبخند به ستم، لبخند به فساد در کار پیامبر نبود و مدام شعار ایشان این بود که تا آخر نهضت ادامه دارد ما وسط راه برنمی‌گردیم. وسط راه تسلیم نمی‌شویم تا آخر می‌رویم و هر کاری کرد تا آخر رفت. یک شعار درست بدهی و وسط راه آن را رها کنی نه. امام حسین(ع) می‌فرماید ایشان این انرژی جهادی، ‌انگیزه اصلاحی و انقلابی را داشت و به همه منتقل می‌کرد و تا پیروز کردن حق و عدل، هیچ چیز خشم پیامبر و اراده پیامبر را متزلزل نمی‌کرد. پیامبر(ص) خودش را با باطل هماهنگ نمی‌کرد. این‌ها تعابیر سیدالشهداء است. ایشان خودش هم همین‌طور بود خودش را با باطل هماهنگ نمی‌کرد که با هر قیمتی بماند امام حسین(ع) در کربلا گفت اولاً کسی تا ابد این‌جا نمی‌ماند بعد هم قرار نیست ما به هر قیمتی این‌جا زندگی کنیم. زندگی و دنیا هدف نیست بلکه وسیله است می‌رویم. بعد هم که امام حسین به سمت کربلا حرکت کرد، به بنی‌هاشم گفت – چون می‌دانید که همه بنی‌هاشم نیامدند – طبق بعضی از نقل‌ها هست که یکی دو هزار نفر با ایشان از مکه راه افتادند تا به کربلا رسیدند 70 نفر شدند! شب عاشورا به آن‌ها هم گفت بروید اینها من را می‌خواهند شما بروید با شماها کاری ندارند. که آن‌ها بلند شدند یکی یکی آن حرف‌ها را زدند که مگر ما چه کار کردیم که دارید به ما این را می‌گویید؟ ما چه اشتباهی کردیم؟ چرا خون ما نباید کنار خون شما ریخته شود؟ که بعد گفت اگر هزار بار کشته بشویم و خاکستر بشویم جنازه ما را بسوزانند و خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده بشویم تا هزار بار، دوباره همین کار را می‌کنیم. یکی دیگر از این‌ها بلند شد گفت که آن‌قدر شمشیر می‌زنم که نیزه بشکند بعد از سنگ‌های بیابان استفاده می‌کنم، سنگ‌های کربلا تمام شود با دستم به جنگ‌شان می‌روم خفه‌شان می‌کنم. دست‌های من را قطع کنند با زبانم شعار می‌دهم تا زبان من را از حلقوم بکشند. ما تا آخر هستیم. برای چی؟ خب حالا سؤال این است که چند ده هزار، چند صد هزار مسلمان بود حتی شیعه بود، این‌ها کجا بودند؟ شیعه‌های قالتاق و مسلمان‌های اسلام آمریکایی کجا بودند؟ همان موقع هم شیعه‌های لندنی آن موقع اکثریت بودند. امام حسین(ع) می‌گوید بیایید همه می‌فهمند که حسین کیست یزید کیست می‌گویند حالا شما تشریف ببرید ما بعداً می‌آییم برای شما عزاداری می‌کنیم و زیارت‌تان می‌کنیم! نیامدند. امام حسین(ع) فرمود که قرار نیست ما به هر بهانه و به هر شکلی زندگی کنیم! بعد این جمله را فرمودند – دقت کنید – یک نامه دو خطی به بنی‌هاشم نوشتند فرمودند من دارم فردا از مکه به سمت کوفه حرکت می‌کنم. «اِنَّ مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمُ اسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یَبْلُغِ الْفَتْحَ والسلام.» هرکس به من ملحق بشود کشته می‌شود شهید خواهد شد اما هرکس با من نیاید هیچ دستاوردی نخواهد داشت. چیزی به دست نمی‌آورید چند سال بعد هم شما می‌میرید کسی این‌جا نمی‌ماند. قرآن می‌فرماید ما میلیاردها کهکشان‌ها، آسمان و زمین را بی‌هدف خلق نکردیم همه این‌ها بر اساس حق است. آنچه بین زمین و آسمان است بر اساس حق است همه چیز حساب شده است شما نمی‌فهمید. «مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ...» (احقاف/ 3)؛ آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آن‌هاست جز بر حق آفریده نشده است. همه چیز حساب و کتاب دارد. امام حسین(ع) می‌فرماید شما هم زندگی‌تان را بر اساس حق تنظیم کنید. خلاف جریان هستی حرکت نکنید و الا خودتان از بین می‌روید.

من خواستم یک مقداری با شخصیت و دیدگاه‌های امام حسین(ع) آشنا بشویم. هم زیارت امام رضا(ع) می‌روید با بعضی از فرمایشات ایشان هم بدانید حالا یک نگاه دیگری به امام حسین(ع) و امام رضا(ع) و بقیه داشته باشیم که در سبک زندگی‌مان خیلی اثر می‌گذارد. ما در خدمت شما هستیم. والسلام علیکم و رحمه‌الله. اگر فرمایشی دارید در خدمت‌تان هستیم.

یکی از حضار: سلام علیکم. من به نوبه خودم از طرف همه دوستان از شما تشکر می‌کنم که دعوت ما را قبول کردید. سؤال من این است که با توجه به حدیثی که از امام رضا(ع) فرمودید ما در مقابل اسلام ناب، چه نوع اسلامی را در نظر بگیریم؟ اسلام ناکثین؟ اسلام اموی و اسلام مارقین. خب خودتان می‌گوید اسلام ناکثین. یعنی یک نوع اسلام است حتی خوارج بیگانه با اسلام نبودند و معتقد به ادبیات اسلامی و قرآنی بودند و حتی اسلامی که الآن هم وجود دارد خب می‌دانیم یکسری از وجوهی از ناکثین و اموی وجود دارد و تداوم بین این سه‌تا اسلام، یک طورهایی پایدار بودن شناخت اسلام است.  یعنی مارقین خودشان با نیت مقابله با بنی‌امیه و ناکثین قیام کردند اما این‌ها می‌آیند همین تعبیر اسلام احمق‌ها. این دلیل و مرز نشد. کما این که همین امروز مارقین هم می‌توانند به مخالفین خودشان بگویند شما اسلام احمق‌ها هستید ولو این که به اسلام ما هم بگویند شما اسلام احمق‌ها هستید و برعکس آن هم ممکن است. اسلام ولایی...

جواب استاد: ایشان متوجه شدند؟ ایشان می‌گوید وقتی می‌گویید این سه نوع اسلام، ما در واقع سه‌تا اسلام نداریم یک نوع اسلام است منتهی این‌ها گزینشی، هر کدام یک بخش آن را طبق منافع‌شان و عقایدشان می‌گیرند که با بخش‌هایی از اسلام منافات دارد یعنی گزینشی برخورد می‌کنند. اسلامی که مستند بگویید و انجام بدهید و التزام عقیده و عملی، هر دو باید قابل دفاع و قابل تبیین باشد. سؤال می‌کنند ایشان می‌گوید الآن هم همان‌ها هستند و هرکسی می‌تواند بگوید ما آن خوبه هستیم و شما بدش هستید شما آن دوتای دیگر یا آن سه‌تای دیگر هستید. این برای الآن نیست همان موقع همان‌طور بود.

پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) گفته بودند که بعداً سه دسته با تو درگیر خواهند شد این سه صفت و کلمه را ایشان گفته بودند که مارقین، ناکثین و قاسطین با تو درگیر خواهند شد که بعداً این سه‌تا جنگ هم شد. امام رضا(ع) می‌فرماید آن‌ها الآن هم هستند. حالا سؤال این است که تشخیص الآن سخت است. جواب این است که تشخیص همان موقع هم آسان نبود. همان موقع طرف می‌گوید و آیه قرآن می‌خواند و علی(ع) را عملیات انتحاری می‌کند و شهید می‌کند! آن موقع هم همین‌طور بود. حالا باید چه کار کرد؟ راه حل این را هم امام حسین(ع) دارند. آگاهی به منابع دین و انتخاب رهبری درست. این ملاک است. دنبال چه کسی راه افتادید؟ شما رهبران این جریان‌های مختلف را ببینید چه کسانی هستند؟ دانش دینی‌شان بُعد معرفتی‌اش، سبک زندگی‌شان، شعارهایشان، دوستان و دشمنان‌شان چه کسانی هستند؟ روش و عملکردشان چه چیزهایی است؟ بله باید این‌ها را مطالعه کنید، تحلیل کنید و الا کلاه سرتان می‌رود. این تعبیر امام حسین(ع) اتفاقاً جواب سؤال شماست. ایشان یک روز پیش یاران‌شان بودند گفتند «اَیّهَا النّاسُ!» ای مردم «إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ...،» می‌دانید چرا خدای متعال ما را خلق کرده و فلسفه خدمت شما چه بوده است؟ «مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ...،» ما آمده‌ایم تا او را بشناسیم. او مبدأ و غایت هستی است او حق مطلق است ما آمدیم او را بشناسیم اگر او را نشناسیم و از این عالم برویم فلسفه خلقت‌تان پوچ است، انگار نیامدید و بلکه ضرر کردید. پس ببینید معرفت. شما می‌گویید از کجا بشناسیم؟ امام حسین(ع) می‌فرمایند آمده‌اید تا بشناسید اما چطور بشناسید؟ بعد که می‌شناسید چه اتفاقی می‌افتد؟ «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ...،» محال است خداوند را بشناسید و در برابر او خضوع نکنید. امکان ندارد چون قدرت مطلق، علم مطلق، جمال و زیبایی مطلق، همه چیز از اوست و همه چیز برای اوست و همه چیز به سوی اوست چطور می‌شود او را عبادت و اطاعت نکرد؟ بعد امام حسین(ع) می‌فرماید به همان اندازه که او را می‌شناسید و آگاهی پیدا می‌کنید به همان اندازه عبد می‌شوید. «فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ.» - خیلی جالب است – وقتی او را می‌شناسید و تابع او می‌شوید دیگر نمی‌توانید تابع کس دیگری بشوید. به هر میزانی که عبدالله بشوید دیگر عبدالناس نمی‌شوید، عبد پول نمی‌شوید، عبد شهوت نمی‌شوید، عبد شهرت نمی‌شوید. به همان اندازه که عبد او بشوید به همان اندازه آزاد می‌شوید. امام حسین(ع) می‌فرماید اغلب مردم آزاد نیستند همه در اسارت داریند زندگی می‌کنند، اسیر می‌میرید. امیر نیستید، اسیر هستید. الآن همه ما اسیر هستیم، اسیر خشم هستیم، اسیر شهوت هستیم، اسیر شهرت هستیم، اسیر پول و جاه طلبی هستیم. ما اسیر هستیم. امام حسین(ع) می‌فرماید خدا شما را آفرید تا اسیر نمانید و آزاد شوید. آزاد نمی‌شوید الا این که از هیچ کس جز خدا حساب نبرید. اصل او باشد. نمی‌توانید فقط از خدا حساب ببرید الا این که او را عبادت و اطاعت کنید. نمی‌توانید اطاعت و عبادت کنید مگر این که او را بشناسید. - خب حالا این تیکه دوم آن، مشخصاً جواب سؤال شماست – همین سؤال را یکی از امام حسین(ع) پرسید، گفت شما می‌گویید معرفت، عبادت، توحید و اخلاص. بعد می‌توانید بگویید «لااله» الآن ما نمی‌توانیم بگوییم «لااله‌الاالله» چون ما الآن هزارتا اله کنار الله داریم! ما الهه‌ها و خدایان زیادی داریم وقتی می‌گوییم «لااله‌الاالله» یعنی هیچ چیز جز الله نمی‌تواند خدا باشد. اصلاً وجود ندارد چیزی نیست پوچ است روی پوچ دارید سجده می‌کنید خلأ است. «لااله‌الاالله» معنی‌اش این نیست که جز خدا چیزی را نپرستید. اصلاً معنی‌اش این نیست. معنی «لااله‌الاالله» این است که جز الله، الهی وجود ندارد که بخواهید او را عبادت کنید مدام جلوی توهمات‌تان... مثلا‌ً دیدید این بایدن با هوا دست می‌دهد!؟ این‌طوری است. می‌گوید برگشتیم داریم با هوای خالی صحبت می‌کنیم. «لااله‌الاالله» یعنی دیوار دیگری وجود ندارد که بخواهید به آن تکیه کنید، به کجا دارید تکیه می‌دهید؟ الآن می‌افتید. فقط این است. می‌فرماید این مسیر تا این‌جا طی می‌شود. بعد او سؤال می‌کند که «قَالَ لَهُ ( الامام الحسین) رَجُلٌ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی...،» فرزند پیامبر، پدر و مادرم فدایت شوند فدایت بشویم – این را دقت کنید - «فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟...» چطور معلوم می‌شود که ما در زندگی عادی‌مان معرفت‌الله پیدا کردیم یا نه؟ امام حسین(ع) فرمودند: «قَالَ: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ...» هرکس در هر دوره‌ای هست رهبران درستی را پیدا کند و با رهبران درستی حرکت کند یعنی مراقب باشد که دنبال چه کسی راه افتادند؟ «الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ.» یعنی یک ملاک مهم، وقتی که بخصوص خودت قدرت تشخیص نداری ضوابط را نمی‌دانی، فریب تبلیغات این و ‌آن و همه را می‌خوری، امام حسین(ع) می‌فرمایند که رهبری صالح، ببین چه کسی شایسته رهبری است؟ او یک شاخص است نگاه کنید ببینید چه می‌گوید؟ این مسئله در عصر غیبت، مثل عصر عصمت نیست، اما این خط، همان خط است. آن‌جا عصمت است، این‌جا عصمت نیست اما عدالت هست. بنابراین هم آگاهی خودمان را باید اضافه کنیم تا بتوانیم بفهمیم چه کسی دارد کلاه برمی‌دارد؟ و هم شاخص داریم در هر دوره‌ای رهبری صالح.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha